رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

درباره فیلم سینمایی «پروانگی» ساخته قاسم جعفری

بن‌بست پروانگی
 «پروانگی» به کارگردانی قاسم جعفری اکنون بر پرده سینماهاست. همان‌گونه که می‌دانید بحث درباره نبرد فرهنگ و تمدن شرق و غرب سابقه‌ای طولانی در ادبیات مکتوب دارد. چه بسیار کتاب‌ها که درباره تضادهای موجود میان انسان شرقی و غربی، تفکر مشرق زمین و اروپا، عرفان معنوی و فلسفه مادی و موضوعاتی از این دست نوشته شده است. اما سینما کمتر سراغ این سوژه‌ها رفته و گاهی در گوشه‌ای از فیلم که به تصویری از روشنفکر عرفان‌زده شرقی بر می‌خوریم، همه چیز به عهده نمادها، نشانه‌ها و کلیشه‌ها سپرده شده است.
 چند ماه پیش در فیلم «برف روی شیروانی داغ» (محمدهادی کریمی) تصویری متفاوت از روشنفکر شاعرمسلک ایرانی نمایش داده شد و اکنون فیلمی روی پرده است که گوشه‌هایی از زندگی یک شاعر منزوی و سرخورده قدیمی را به تصویر کشیده است. سینما همواره با این وسوسه روبه‌رو بوده که تصویر روشنی از روشنفکران نماینده شرق و غرب در مهلکه برخورد تمدن‌ها نشان دهد و تأثیر این رویارویی را بر افکار و روحیات‌شان بررسی کند.
 فیلم پروانگی، روایتگر جستجویی سلوک‌وار از یک نویسنده روشنفکر ایرانی است که برای کشف حقیقتی گمشده، راهی سفری دور و دراز می‌شود. الگوی سفر و مکاشفه ـ که یکی از کهن‌ترین الگوهای روایی تاریخ است ـ در این فیلم به کار گرفته و چاشنی عرفان و مفاهیم فلسفی هم به آن افزوده شده تا معجونی از جستجو، سلوک و تعمق شکل بگیرد

بن‌بست پروانگی
 «پروانگی» به کارگردانی قاسم جعفری اکنون بر پرده سینماهاست. همان‌گونه که می‌دانید بحث درباره نبرد فرهنگ و تمدن شرق و غرب سابقه‌ای طولانی در ادبیات مکتوب دارد. چه بسیار کتاب‌ها که درباره تضادهای موجود میان انسان شرقی و غربی، تفکر مشرق زمین و اروپا، عرفان معنوی و فلسفه مادی و موضوعاتی از این دست نوشته شده است. اما سینما کمتر سراغ این سوژه‌ها رفته و گاهی در گوشه‌ای از فیلم که به تصویری از روشنفکر عرفان‌زده شرقی بر می‌خوریم، همه چیز به عهده نمادها، نشانه‌ها و کلیشه‌ها سپرده شده است.
 چند ماه پیش در فیلم «برف روی شیروانی داغ» (محمدهادی کریمی) تصویری متفاوت از روشنفکر شاعرمسلک ایرانی نمایش داده شد و اکنون فیلمی روی پرده است که گوشه‌هایی از زندگی یک شاعر منزوی و سرخورده قدیمی را به تصویر کشیده است. سینما همواره با این وسوسه روبه‌رو بوده که تصویر روشنی از روشنفکران نماینده شرق و غرب در مهلکه برخورد تمدن‌ها نشان دهد و تأثیر این رویارویی را بر افکار و روحیات‌شان بررسی کند.
 فیلم پروانگی، روایتگر جستجویی سلوک‌وار از یک نویسنده روشنفکر ایرانی است که برای کشف حقیقتی گمشده، راهی سفری دور و دراز می‌شود. الگوی سفر و مکاشفه ـ که یکی از کهن‌ترین الگوهای روایی تاریخ است ـ در این فیلم به کار گرفته و چاشنی عرفان و مفاهیم فلسفی هم به آن افزوده شده تا معجونی از جستجو، سلوک و تعمق شکل بگیرد که سرنوشت متفکر شرقی را در خاک مغرب‌زمین با نگاهی شاعرانه و حسرت‌بار واکاوی می‌کند. داستان بر گفت‌وگوی درونی شخصیت اصلی فیلم (سعید راد) با خودش استوار است و واگویه‌های ذهنی او مهم‌ترین عامل پیشبرد داستان؛ البته اگر برای این فیلم به وجود داستانی قائل باشیم. بهروز که خبرنگار جنگی است از آمریکا به پاریس سفر می‌کند تا قصه ناتمام رفیق و هم‌مسلک قدیمی‌اش، علا بهروان را بنا به دعوت او برای فصل هفتم کتابش کامل کند. راز یک عشق مبهم کهنه نیز در این سفر رمزگشایی می‌شود و البته همه اینها بهانه‌ای است برای کشف دوباره علا و سرنوشت غریبی که در سرزمین بیگانه از سر گذرانده است.
علا، مارکسیست دوآتشه مبارزی بوده که در سال‌های پایانی عمرش ناگهان تحولی عظیم در شخصیت و باورهایش ایجاد شده و او را به انسانی مذهبی، عارف‌پیشه، اهل زهد، عبادت و سلوک تبدیل کرده است. مشکل اینجاست که هیچ پیش‌زمینه‌ای برای شکل‌گیری این تحول در شخصیت علا در نظر گرفته نشده و فیلم هیچ توضیحی در این باره نمی‌دهد. به همین دلیل جستجوی بهروز هم برای مخاطب بی‌معنا جلوه می‌کند و معلوم نیست این تحول چه خاصیتی داشته که حالا باید به تحولی دیگر (این بار در بهروز) منجر شود. نظیر همین اتفاق درباره بهروز هم می‌افتد. زمانی که لباس شیک‌ و مرتب روشنفکری‌اش را از تن در می‌آورد و جامه احرام می‌پوشد، مخاطب سردرگم می‌شود که به چه دلیلی این تحول عمیق مذهبی در روح این شخصیت اتفاق افتاده و اصلا سیر تحول بهروز از کدام نقطه شروع شده که پایانش به طواف در مکه رسیده است.
بدون کدها و کلیدهای مشخصی که فیلم در اختیار تماشاگر قرار دهد، هر برداشت و تحلیلی درباره احوال شخصیت‌ها مجاز به نظر می‌رسد. حتی می‌توان این‌گونه تلقی کرد که تحول معنوی علا به دلیل سرخوردگی سیاسی و شکست در مبارزه طبقاتی بوده و بهروز هم وقتی فهمیده او در عشق به پروانه به او خیانت نکرده، دچار عذاب وجدان شده و برای توبه به مکه و خانه خدا رفته است.
در لایه‌ای دیگر، پروانگی روایتگر سرنوشت تلخ روشنفکران و متفکران ایرانی در غرب است. ناتوانی آنان در هماهنگ شدن با ساختار تفکر غربی باعث انزوای آنان می‌شود و سپس احساسی نوستالژیک نسبت به فرهنگ سرزمینی‌شان پیدا می‌کنند که به سرخوردگی و اندوهی کشنده تبدیل می‌شود. مرگ فرهنگی و فکری چند نویسنده ایرانی در غرب (با تاکید روی نویسندگان مدفون در گورستان پرلاشز پاریس) تاکیدی است بر همین طرز تلقی. البته قاسم جعفری سعی کرده در این فیلم به جای آن‌که مرثیه بخواند، هشدار دهد. تمایلی که در فیلم اجتماعی قبلی این کارگردان یعنی دختران هم دیده می‌شد و البته آنجا به دلیل روان‌تر بودن روایت و روشن بودن تکلیف مخاطب با فیلم، جعفری در انتقال این هشدارها موفق‌تر بود. بزرگ‌ترین مشکل پروانگی همین سردرگمی و سرراست نبودن آن است که مخاطبانش را به دنیای ذهنی شخصیت اصلی ارجاع می‌دهد و می‌کوشد همه بار ماجراها را روی متن‌های دوپهلو و سنگین بیندازد. شاید این تمهید در یک اثر داستانی مکتوب جواب بدهد، اما در سینما که رسانه تصویر و نشانه است، مؤثر نیست و کاری از پیش نمی‌برد.
 کاملا قابل درک است که قاسم‌جعفری، پروانگی را با این ذهنیت کلید زده که فیلمی عظیم و اثرگذار بسازد؛ فیلمی که با امکاناتی بسیار فراتر از فیلم قبلی‌اش دختران (که یک اثر جمع و جور شخصی بود) ساخته شده است و داستانش در کشورهای مختلف می‌گذرد. برای در آوردن صحنه‌های مربوط به مراسم باشکوه حج زحمت زیادی کشیده شده و پیداست کارگردان برای اجرای آنچه در ذهن داشته از هیچ جزئیاتی کوتاه نیامده و وسواس زیادی به خرج داده تا فیلمش به بهترین شکل ممکن فرم بگیرد. حتی صحنه‌های پاریس هم با میزانسن‌های دشوار و تولید پرزحمتش نشان از سرمایه‌گذاری و سختگیری زیاد دارد که قطعا انتظار می‌رفت نتیجه کار بسیار بهتر از این در بیاید. مشکل اینجاست که طرح‌های خوب و بلندپروازانه کارگردان پروانگی، هنگام اجرا لطمه زیادی خورده و حاصل کار بار دیگر یادآور این واقعیت است که بضاعت فنی و اجرایی سینمای ایران هیچ‌گاه به اندازه توانایی فکری و تئوریک سینماگران ایرانی رشد نکرده است. پروانگی یک فیلم جهان سومی است که در جهان اول ساخته شده و از جذابیت‌های فریبنده بصری که در شهرهای اروپا فراوان دیده می‌شود، به عنوان پس‌زمینه‌ای کارت‌پستالی برای زیبا کردن تصویرهایش استفاده کرده است. اما این عناصر فرعی، در بطن فیلم تنیده نشده و همواره به صورت وصله‌ای زیبا، اما بی‌ربط به حاشیه فیلم سنجاق‌شده‌اند.
 گذشته از بی‌سلیقگی در انتخاب نام فیلم (که ابتدا کتاب آفرینش نام داشت) تبلیغات اندک و فصل نامناسب اکران هم به استقبال مخاطبان از پروانگی لطمه زده است، اما باید به مخاطب حق داد که با دیدن این اسم روی سردر سینماها تصور کند باز هم با فیلمی شعارزده و نصیحت‌گو درباره عرفان و عشق حقیقی و دلبستگی‌های مجازی و چنین مفاهیمی روبه‌رو باشد. این شیوه نامگذاری باعث می‌شود فیلم نشانه‌دار شود و بخشی از جذابیت‌های احتمالی‌اش از میان برود، چون مخاطب نظیر چنین موضوع‌ها و فضاهایی را هر هفته چند بار از تلویزیون می‌بیند و نیازی ندارد برای دوباره دیدن همین چیزها هزینه کند و به سالن‌های سینما برود.
بازی سعید راد در نقش اصلی پروانگی ابتدا برای بسیاری از دوستداران سینما باعث کنجکاوی بود، چون او بازیگر سختگیر و گزیده‌کاری است که اغلب پیشنهادها و فیلمنامه‌ها را رد می‌کند و هر چند سال یکبار بازی در فیلمی را می‌پذیرد. به همین دلیل معمولا این کنجکاوی وجود دارد که فیلم چه ویژگی مهمی داشته که سعید راد راضی شده در آن بازی کند. پروانگی از این جهت هم در کارنامه بازیگر اصلی‌اش وصله ناجوری است، چون واضح است که سعید راد بازی در این فیلم را با تصور دیگری قبول کرده و اکنون از نتیجه کار راضی نیست. گفته می‌شد با تدوین دوباره پروانگی، بخشی از ضعف‌های فیلم کمرنگ خواهد شد و نسخه جدید با کیفیت بهتری به اکران در خواهد آمد، اما اکران شتاب‌زده فیلم باعث شد حتی فرصتی برای تدوین مجدد باقی نماند و فیلم به همین شکل روی پرده سینماها برود. به نظر می‌رسد باید پروانگی را فیلمی در نظر گرفت که قرار بود بسیار بهتر از چیزی که هست باشد، اما به دلایلی به یک اثر معمولی و فراموش‌شدنی تبدیل شد که در بهترین حالت، فیلمی متوسط با مخاطبان محدود است.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

ابراهیم فکری

ارسال در ۲۷ مرداد ۱۳۹۰

1

باتشکر وخسته نباشید از زحمات شما
اگر امانش هست اهنگهائی هم جهت دانلود کردن دراین متنهای ارسالیتان بگذارید.

با تشکر

پاسخ به کامنت
اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد