رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

داستان قفسه سینه و قلب

این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره. خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت. یه پوست نازک بود رو دلش.


یه روز آدم عاشق دریا شد. اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا. پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا. موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی.


خدا… دل آدمو از دریا گرف و دوباره گذاشت تو سینش. آدم دوباره آدم شد. ولی امان از دست این آدم.


دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد. دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل. باز نه دلی موند و نه آدمی.

این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره. خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت. یه پوست نازک بود رو دلش.


یه روز آدم عاشق دریا شد. اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا. پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا. موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی.


خدا… دل آدمو از دریا گرف و دوباره گذاشت تو سینش. آدم دوباره آدم شد. ولی امان از دست این آدم.


دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد. دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل. باز نه دلی موند و نه آدمی.


خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد. یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش. ولی مگه این آدم, آدم می شد. این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داش هیچی با صد دلی که نداش عاشق آسمون شد. همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون. دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا.


نه دیگه… خدا گفت… این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه.


آدم دراز به دراز چش به آسمون رو زمین افتاده بود. خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها دیگه… بسه.


آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل… چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده. چقدر اون پوست لطیف رو سینش سفت شده. دست کشید به رو سینشو وقتی فهمید چی شده یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد. و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد.


بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد. روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت. آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون. تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره.


اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد.


ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت. یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد. دید خدا زیر پوستش چه میله های محکمی گذاشته… دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجشک می زد و تالاپ تولوپ می کرد.


انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داش اونو کند. آخ… اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد.
….
خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد. دلش واسه آدم سوخت. استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل.


یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید.


چرخید و چرخید.


آسمون رعد زد و برق زد.


دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن.
همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفتو شد و یه فرشته … با چشای سیاه مثه شب آسمون … با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل … اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم.


آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید. هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد. فرشته رو که دید با همون یه دل که نه با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد. همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود. نه… خیلی بیشتر.


پاشد و فرشته رو نیگا کرد. دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود. خواست دلشو دربیاره و بده به فرشته. ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد. باید دوسه تا دیگه ازونا رو هم میکند.
تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته اروم اروم اومدجلو. دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد.


سینشو چسبوند به سینه آدم.


خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش.


آدم فرشته رو بغل کرد. دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته خانوم. فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد.
آدم با چشاش می خندید.


فرشته سرشو گذاش رو شونه آدم و چشاشو بست. آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید.


اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد