رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

داستان زیبای کمک

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و نزدیک­ترین داروخانه رفت تا دارو­های دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله­ای که داشت کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال سارا هر لحظه بدتر می­شود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک می­شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود ناامیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن. در همین لحظه مردی ژولیده با لباس­های کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه­ی مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آن وقت این مرد…!

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و نزدیک­ترین داروخانه رفت تا دارو­های دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله­ای که داشت کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال سارا هر لحظه بدتر می­شود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک می­شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود ناامیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن. در همین لحظه مردی ژولیده با لباس­های کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه­ی مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آن وقت این مرد…!

زبان زن از ترس بند آمده بود. مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم مشکلی پیش آمده؟

زن جواب داد: بله دخترم خیلی مریض است و من باید هر­چه سریعتر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشه­ام و نمی­توام درش را باز کنم.

مرد از او  پرسید آیا سنجاق سر همراه دارد؟ زن فوراً سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد..

زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: خدایا متشکرم

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید.

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شدم.

خدا برای زن یک کمک فرستادبود، آن هم یک حرفه­ای! زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتماً به دیدنش برود. فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمی­کرد که روزی به عنوان راننده­ی مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود.

توی این داستان سه تا نکته قشنگ وجود داشت. اول از همه اینکه زن وقتی دچار مشکل شد از خدا درخواشت کمک کرد. بهتره در همچین مواقعی که با یک مشکل روبه­رو می­شیم از خدایی که قدرت غلبه بر هر مشکلی رو داره کمک بگیریم. دوم اینکه از هیچ کمکی برای دیگران دریغ نکنیم. مثل اونه مرد. می­تونست به عنوان یک رهگذر با اینکه از عهده کمک به اون زن برمی­اومد، به راحتی بی­تفاوت عبود کنه و از کمک به اون دریغ کنه. اما به اون کمک کرد. ما هم باید یاد بگیریم اگه کمکی به دیگران از دستمون برمی­آد، دریغ نکنیم. اما نکته سوم اینکه در جواب خوبی، تشکر یادمون نره. وقتی خدا به ما یک هدیه­ای میده یا جواب دعای ما رو، نباید خشک و خالی از کنارش عبور کنیم. حداقل کاری که می­شه کرد، یک تشکر سادست. و همینطور جواب خوبی دیگران رو هم بدیم.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

mobina

ارسال در ۲۰ دی ۱۳۸۸

1

سلام و خسته نباشید خیلی خوب بود ولی من یه سوال داشتم اسم اون بنای اولی چیه ؟ در کل اسم همه ی بنا ها رو باید بزاری .ممنون موفق باشی

پاسخ به کامنت

عاطفه

ارسال در ۲۰ آبان ۱۳۸۹

2

خوب بود.خیلی مرسی

پاسخ به کامنت
اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد