خلاصه قسمت ۷۹ سریال افسانه جومونگ
جومونگ میخواد بره یوری رو نجات بده ولی مانعش میشن. جومونگ غمگین روی زمین زانو میزنه که سوسانو میاد.بعد جومونگ دستور میده جسد یوری رو پیدا کنید و از اونجا میره.سوسانو هم میگه بررسی کنید کی پشت این قضیه بوده.
ادامه مطلب راببینید
جومونگ میخواد بره یوری رو نجات بده ولی مانعش میشن.
جومونگ غمگین روی زمین زانو میزنه که سوسانو میاد.بعد جومونگ دستور میده جسد یوری رو پیدا کنید و از اونجا میره.سوسانو هم میگه بررسی کنید کی پشت این قضیه بوده.
افراد جومونگ هم دارن دنبال جسد یوری میگردن که خودش با یکی از مهاجم ها میاد.
هیوب بو میره پیش جومونگ و بهش میگه یوری زنده ست.
بعد جومونگ پیش یوری میره و یوری بهش میگه وقتی اونها داشتند فرار میکردند رفتم دنبالشون و یکی از اونها رو اوردم.اونها رو هان فرستاده.جومونگ هم فورا فرمان تشکیل جلسه رو میده.
جومونگ چان سو رو که مامور حفاظت از قصر بوده رو زندانی میکنه. تا برای بقیه درس عبرتی باشه.بعد هم دستور میده دیگه کسی رو به جول بون راه ندند.
عمه ی سوسانو میره پیشش و بهش میگه از جومونگ بخواه چان سو رو ببخشه.ولی سوسانو میگه چان سو باید تنبیه بشه.
در جلسه جومونگ از موپال مو میپرسه چه قدر طول میکشه تا کارگاه آهنگری رو دوباره بسازیم.موپال مو هم میگه تقریبا دو هفته.ولی ما همه ی افراد با تجربه مون رو از دست دادیم.بعد جومونگ به موپال مو میگه آهنگرهای بویو میتونند جای خالی آهنگرهای ما رو پر کنند؟موپال مو هم میگه بله.بعد جومونگ میگه غذا و دارو برای بویو آماده کنید و آهنگرهاشون رو برای آموزش ساخت شمشیر فولادی به اینجا بیار.
وقتی خبر نابود شدن کارگاه آهنگری گوگوریو رو به ماهوانگ میدن اون خیلی خوشحال میشه و میگه با نیروی کمکی هان حتما ما این جنگ رو میبریم.
ماری و جاسا پیش تسو میرن و بهش میگن ما غذا و دارو برای بویو اوردیم.بعد تسو میگه پس کی روش ساختن شمشیر فولادی رو به ما یاد میدید.اونها هم میگن تعدادی آهنگر به ما بدید تا یادشون بدیم.
بعد عمه ی سوسانو میره پیش پسرش چان سو و بهش میگه من هر طور شده تو رو نجات میدم.
بعد هم تصمیم میگیره جومونگ رو بکشه.
ماری جاسا نارو و وزیری از بویو به همراه تعدادی آهنگ به گوگوریو میان و پیش جومونگ میرن و کمی با اون حرف میزنند.همین موقع نارو یوری رو میبینه.
نارو از خبرچینش میپرسه چانگ سون کیه؟اون هم میگه اون یوری پسر جومونگه.
ماهوانگ به بویو میاد و میگه ۲۰ هزار سرباز از چان آن به طرف لیادونگ میاند.ما برای حمله آماده ایم.وزیر اعظم میگه خیلی طول میکشه ۲۰ هزار سرباز به لیادونگ برسند.اگه گوگوریو اول حمله کرد چی؟ماهوانگ هم میگه گوگوریو نمیتونه حمله کنه چون تمام افراد کارگاه آهنگریش رو کشتیم.تسو هم خیلی عصبانی میشه.
بعد در جلسه میگه ما میتونستیم گوگوریو رو نابود کنیم.یکی از وزیرها میگه چرا آهنگرها رو برنمیگردونید؟هیوک چی هم میگه به چه دلیلی؟
نارو میاد پیش تسو و بهش میگه من سانگ چون رو در قصر گوگوریو دیدم.نارو هم میگه اون یوری پسر جومونگه.
ماورینگ سول لان و یونگ پو در حال نفرین کردن جومونگ هستند که رعد و برق میخوره نزدیک و اون میمیره.
در جلسه ای در گوگوریو وزیران در مورد حمله به لیادونگ حرف میزنند که یوری میگه ما باید برای افزایش روحیه ی سربازها حمله ای به هان بکنیم تا انتقام آهنگرها مون رو هم بگیریم.جومونگ هم میگه فکر خوبیه.خودم سپاه رو رهبری میکنم.به یوری هم میگه تو هم میتونی با من بیای.
عمه ی سوسانو پیش بیریو میره و بهش میگه تو داری قدرت رو از دست میدی.و اون رو تحریک میکنه.
بعد بیریو پیش سوسانو میره و بهش میگه وقتی حال سویا خوب شد اون ملکه میشه؟سوسانو هم میگه امیدوارم.ولی بیریو میگه من نمیتونم قدرت رو از دست بدم.
جومونگ و افرادش به سربازان هان حمله میکنند و همه ی اونها رو میکشند.
وقتی به ماهوانگ خبر میدن برادرت توسط جومونگ کشته شده خیلی ناراحت میشه.
بعد سوسانو پیش سویا میره و بهش میگه خوشحالم که بهتر شدی.سویا هم میگه حالا که حالم بهتر شده از اینجا میرم.ن نمی خوام مانعی در راه رسیدن به هدفتون باشم.سوسانو میگه تو باید ملکه باشی.همین موقع محافظ سوسانو میاد و میگه جومونگ برگشته.سوسانو هم میگه باید بریم به استقبال جومونگ.
جومونگ هم با دیدن سویا خیلی خوشحال میشه.
در اتاق جومونگ به سویا میگه من بقیه ی عمرم رو صرف جبران دینم به تو و یوری می کنم.
بیریو و عمه ی سوسانو هم تصمیم میگیرند وقتی جومونگ و یوری برای سرکشی به مرز میرن اونها رو بکشن.
یون تابال هم پیش سوسانو میره و بهش میگه خواهرم و یانگ تاک سربازهایی رو اجیر کردند.من مطمئنم توطئه ای در کاره.
سوسانو هم سربازهای ارتش رو جمع میکنه تا جومونگ رو نجات بده…
مريم
ارسال در ۱۶ اسفند ۱۳۹۰
1
آخه چرا تو سایت به این خوشگلی یه چند تا عکس نذاشتین؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ به کامنت