تماشای ۱۸ کشور جهان در یک فیلم
رویا در بیداری
«تار سم سینگ» کارگردان جوان هندی با ساخت اثری به نام The Fall «سقوط» ثابت کرده است که آینده سینما را نسل جوانی تشکیل میدهد که بدون دغدغهای به نام «تهیه کننده» راه مستقل خود را در پیش گرفته است، راهی که سینمای آینده جهان را به نام جوانان سند خواهد زد.
سینمای جهان مملو از فیلمهای گمنام، اما مهم و زیبایی است که با تماشای هر کدامشان تعریف سینما برایتان عوض میشود یا سینما در ذهنتان، شکل و رنگ دیگری به خود میگیرد. با این حال برخی از همین فیلمهای کمتر شناختهشده را باید بارها مرور و به دیگران پیشنهاد و معرفی کرد تا از لذت تماشای پنجرهای روبهرویایی حقیقی محروم نمانند. یکی از آنها، اثر عجیبی است از یک کارگردان هندی که بسیار برای ساخت فیلم خود زحمت کشیده و البته جای شکرش باقی است که نتیجه زحماتش را در محصول نهایی، بهچشم دید. فیلم The Fall «سقوط» آنقدر ایده خوب، محکم و وسوسهکنندهای دارد که کارگردان توانسته به واسطه آن، اشخاصی مثل دیوید فینچر و اسپیک جونز را برای سرمایهگذاری روی فیلمش مجاب کند.
خونسردی همیشه بد نیست!
تهیهکنندگان سینما اغلب دوست دارند با کارگردانانی کار کنند که فیلم را در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین خرج و مخارج بسازند. با آن که این تمایل در سینمای جهان و بویژه در ایران زیاد دیده میشود، ولی گاهی برعکس تهیهکنندهای هم پیدا میشود که پای وسواس و آرمانگرایی کارگردان میایستد
رویا در بیداری
«تار سم سینگ» کارگردان جوان هندی با ساخت اثری به نام The Fall «سقوط» ثابت کرده است که آینده سینما را نسل جوانی تشکیل میدهد که بدون دغدغهای به نام «تهیه کننده» راه مستقل خود را در پیش گرفته است، راهی که سینمای آینده جهان را به نام جوانان سند خواهد زد.
سینمای جهان مملو از فیلمهای گمنام، اما مهم و زیبایی است که با تماشای هر کدامشان تعریف سینما برایتان عوض میشود یا سینما در ذهنتان، شکل و رنگ دیگری به خود میگیرد. با این حال برخی از همین فیلمهای کمتر شناختهشده را باید بارها مرور و به دیگران پیشنهاد و معرفی کرد تا از لذت تماشای پنجرهای روبهرویایی حقیقی محروم نمانند. یکی از آنها، اثر عجیبی است از یک کارگردان هندی که بسیار برای ساخت فیلم خود زحمت کشیده و البته جای شکرش باقی است که نتیجه زحماتش را در محصول نهایی، بهچشم دید. فیلم The Fall «سقوط» آنقدر ایده خوب، محکم و وسوسهکنندهای دارد که کارگردان توانسته به واسطه آن، اشخاصی مثل دیوید فینچر و اسپیک جونز را برای سرمایهگذاری روی فیلمش مجاب کند.
خونسردی همیشه بد نیست!
تهیهکنندگان سینما اغلب دوست دارند با کارگردانانی کار کنند که فیلم را در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین خرج و مخارج بسازند. با آن که این تمایل در سینمای جهان و بویژه در ایران زیاد دیده میشود، ولی گاهی برعکس تهیهکنندهای هم پیدا میشود که پای وسواس و آرمانگرایی کارگردان میایستد و با اعتماد به او،سبب میشود فیلم متفاوت و چشمگیری در سینما تولید شود. در کشور ما نمونه خوبش فیلم «درباره الی» بود که تهیهکنندهاش، ۴ ماه تمام به اصغر فرهادی (کارگردان) فرصت داد تا به نتیجه مطلوب خویش در ساختار کیفی، حسی و بصری اثر برسد که نتیجهاش شد اثری ماندگار در سینمای ایران. در سینمای جهان نیز میتوان فیلمهایی یافت که با زمان طولانی تولید، تبدیل به آثاری ماندگار و چشمنواز شدهاند. «سقوط» یکی از آنهاست. کارگردان فیلم در کمال خونسردی و با حوصله تمام، ۴ سال وقت صرف ساخت فیلمش کرد تا تکتک پلانهایش دیدنی، بکر و خلاقانه باشند. لوکیشنهای فیلم، هیچ کدام کامپیوتری و ساختگی نیستند. تمام مکانهایی که در فیلم میبینید، واقعیاند و اصلا به خاطر همین تعدد لوکیشن، فیلمبرداری «سقوط» این همه طول کشیده است. شاید تعجب کنید، اما بهتر است بدانید این فیلم در ۲۶ لوکیشن مختلف از ۱۸ کشور جهان شامل آفریقای جنوبی، چین، مصر، اندونزی، ترکیه، ایتالیا، بولیوی، هند و… ساخته شده! از این رو شما در این فیلم، تنوع سبکهای معماری جهان را از چین و آمریکای جنوبی تا هند و حتی همین ایران خودمان مشاهده خواهید کرد. کارگردان هم البته در بهکارگیری تصاویر زیباییشناسانه از بناهای موجود در فیلم و تکنیک فیلمبرداری، آنقدر ماهرانه و باذکاوت عمل کرده که سخت میتوانید از پلانی در فیلم بگذرید. ترکیب رنگها و قاببندیها، چیدمان وسایل صحنه و جایگیری بازیگران در هر نما، هوش از سر شما خواهد برد تا حدی که میتوان «سقوط» را به یک شعر تصویری تعبیر کرد. میدانیم که برایتان جالب شده تا با کارگردان چنین شاهکاری آشنا شوید. خالق این اثر روحنواز، «تا رسم سینگ» اهل هند است. وی در ۳ سالگی همراه با والدینش به ایران مهاجرت کرد و اندکی بعد برای ادامه تحصیل، ابتدا به هیمالیا، سپس به آمریکا رفت تا آنجا درس سینما بخواند. سینگ تاکنون فقط ۲فیلم ساخته است. نخستین فیلمش (محصول سال ۲۰۰۰)، «سلول» نام داشت، درامی جنایی ـ پلیسی با حضور جنیفر لوپز و البته چندان جدی هم گرفته نشد. ۴ سال بعد وی شروع به ساخت فیلمی یکسره متفاوت با اثر قبلیاش کرد که تولید این فیلم، سالها وقت و سرمایه شخصیاش را گرفت. هرچند سینگ نشان داد آنها را بیهوده بههدر نداده و بر آنچه در ذهنش جوشیده، کاملا واقف بوده است.
افسانه یک بدلکار
اما داستان فیلم «سقوط» درباره چیست؟ شنیدن داستان آن خالی از لطف نیست و تازه شما را بیشتر برای تماشای فیلم، سر ذوق میآورد: «در دهه ۲۰ میلادی، در بیمارستانی واقع در لوسآنجلس، دختر ۵ ساله شاداب و بازیگوشی به نام الکساندریا به خاطر شکستگی دست، بستری است. او در سرکشیهایش به گوشه و کنار بیمارستان با «روی والکر» آشنا میشود؛ بدلکاری که هنگام عملیات بدلکاری خطرناکی (البته برای دلبری از دختر مورد علاقهاش)، از روی پلی سقوط کرده و از کمر به پایین فلج شده است! والکر ناخواسته شروع به بازگویی داستانی برای دخترک میکند که او شیفتهاش میشود و پس از آن هر روز برای شنیدن ادامه داستان به والکر سر میزند، اما «روی» به دلیل از دست دادن معشوقهاش ـ که اکنون به هنرپیشه معروف فیلم دل باخته ـ فقط به خودکشی فکر میکند. او برای رسیدن به این مقصود از قرصهای مرفین استفاده میکند و برای دستیابی به آنها الکساندریا را طعمه میکند تا در ازای شنیدن ادامه قصه، قرصها را برایش بدزدد!».
خب، البته آنچه از داستان فیلم برایتان گفتیم، فقط شاخه فرعی ماجرای فیلم است. داستان اصلی که بیشترین بخش فیلم را هم شامل میشود، شرح حال ۶ مرد با ملیتهای گوناگون است که برای کشتن «اودیوس»، حاکم سنگدلی که به هر کدامشان آسیبی رسانده، همقسم شدهاند. در روایت این افسانه، کمکم حقیقت و رویا با هم تلفیق و در نهایت یکی میشوند. فلاشبکهای فیلم (به قصه والکر) از فضایی سوررئال تبعیت میکند. رنگ و نورهای فیلم آنقدر خوب درهم آمیختهاند که نمیتوان منکر مرز باریک رویا و بیداری شد.
نام فیلم «The Fall» نیز با آن که «پاییز» هم معنا میدهد، اما اینجا مفهوم دیگرش یعنی «سقوط» مد نظر بوده است. این واژه، نمودهای عینی و ذهنی بارزی در فیلم دارد که از همان نمای ابتدایی و آغاز تیتراژ به آن اشاره میشود؛ جایی که «روی والکر» بدلکار از بالای پل سقوط میکند و پس از آن مدام سقوطهای کوچک و بزرگی در فیلم دیده میشوند: سقوط الکساندریا از لبه میز کمد هنگام دزدیدن قرصها که منجر به شکستن سر و پایش میشود، سقوط پرنسس محبوب مرد هندی که در هزارتوی قلعه «اودیوس» اسیر شده و… .