با محمدرضا لطفی به بهانه تازهترین کنسرت گروه شیدا
عدهای در موسیقی عقبگرد داشتهاند
در این روزهای سرد پاییزی که از هر کدام از تالارهای شهر نوایی از موسیقی به گوش میرسد، خیلیها گوشهایشان را برای شنیدن موسیقیای تیز میکنند که از عارف و شیدا میگوید.
موسیقیای که از تار لطفی و سنتور مشکاتیان برخاسته و یادآور شب نورد، داروک و سپیده است. موسیقیای که از دوران طلایی این هنر اما با نگاهی امروزی میآید.
محمدرضا لطفی که با آمدنش به ایران و برگزاری کنسرتهای متعدد دوران درخشان شیدا را برای مخاطبانش زنده کرد، با تشکیل گروههای سهگانه شیدا و جذب جوانان در مکتبخانه میرزا عبدالله به پرورش استعدادهای درخشان پرداخت و با حمایت و اعتبار بخشیدن به آنها نسل جدیدی از موسیقیدانان را تشکیل داد.
موسیقی او که نوستالژی زیبایی از هنر را در ذهنها تداعی میکند، این شبها با ارکستر بزرگ شیدا که تلفیقی از همنوازان و بانوان شیداست با صدای فریدونپور، خواننده جوان به گوش میرسد.
شما به همراه ارکستر بزرگ شیدا با سکوتی دو ساله روی صحنه میروید، علت این تاخیر چه بوده و قرار است در این کنسرت چه برنامهای ارائه دهید؟
قرارمان بر این بود که هرساله در اردیبهشت ماه کنسرتی را در فضای باز تهران برگزار کنیم، چرا که معتقدم فضای باز اتمسفر و صدایی طبیعی دارد و سکوت و شب میتواند در نوع اجرا و ارتباط مخاطب با موسیقی موثر باشد، اما متاسفانه این امر محقق نشد و از آنجا که با ترافیک کنسرتها و نبود سالنهای مناسب اجرا مواجه بودیم این روند به تاخیر افتاد. در این روند چندین بار تلاش کردیم که سالنی را هماهنگ کنیم.
عدهای در موسیقی عقبگرد داشتهاند
در این روزهای سرد پاییزی که از هر کدام از تالارهای شهر نوایی از موسیقی به گوش میرسد، خیلیها گوشهایشان را برای شنیدن موسیقیای تیز میکنند که از عارف و شیدا میگوید.
موسیقیای که از تار لطفی و سنتور مشکاتیان برخاسته و یادآور شب نورد، داروک و سپیده است. موسیقیای که از دوران طلایی این هنر اما با نگاهی امروزی میآید.
محمدرضا لطفی که با آمدنش به ایران و برگزاری کنسرتهای متعدد دوران درخشان شیدا را برای مخاطبانش زنده کرد، با تشکیل گروههای سهگانه شیدا و جذب جوانان در مکتبخانه میرزا عبدالله به پرورش استعدادهای درخشان پرداخت و با حمایت و اعتبار بخشیدن به آنها نسل جدیدی از موسیقیدانان را تشکیل داد.
موسیقی او که نوستالژی زیبایی از هنر را در ذهنها تداعی میکند، این شبها با ارکستر بزرگ شیدا که تلفیقی از همنوازان و بانوان شیداست با صدای فریدونپور، خواننده جوان به گوش میرسد.
شما به همراه ارکستر بزرگ شیدا با سکوتی دو ساله روی صحنه میروید، علت این تاخیر چه بوده و قرار است در این کنسرت چه برنامهای ارائه دهید؟
قرارمان بر این بود که هرساله در اردیبهشت ماه کنسرتی را در فضای باز تهران برگزار کنیم، چرا که معتقدم فضای باز اتمسفر و صدایی طبیعی دارد و سکوت و شب میتواند در نوع اجرا و ارتباط مخاطب با موسیقی موثر باشد، اما متاسفانه این امر محقق نشد و از آنجا که با ترافیک کنسرتها و نبود سالنهای مناسب اجرا مواجه بودیم این روند به تاخیر افتاد. در این روند چندین بار تلاش کردیم که سالنی را هماهنگ کنیم. حتی یکی از تاریخهای تعیینی از سوی ما عید فطر و در فضای باز کاخ نیاوران بود که به دلیل عدم توجیه اقتصادی، آن اجرا نیز عملی نشد تا اینکه طی مذاکراتی با سالن میلاد نمایشگاه بین المللی توانستیم بعد از سه ماه کنسرتمان را اجرایی کنیم.
با این شرایط، اجرایتان به روزهایی موکول شد که دارای ترافیک شدید کنسرتهای روی صحنه است.
هماکنون نیز با توجه به برگزاری این اجرا، شاهد کنسرتهای دیگر هنرمندان نیز هستیم که من به شخصه با این همه هجمه کنسرت موافق نیستم و آن را یک نقص بزرگ میدانم، چرا که ما موزیسینها با هم هماهنگ نیستیم و نمیتوانیم یک تقویم کنسرتی برای خودمان داشته باشیم که بر اساس آن برنامهریزی و اجراها را تعیین کنیم که به این اوضاع کنونی دچار نشویم که همه با هم اجرا داشته باشیم و مخاطب را نیز به نوعی دچار سردرگمی کنیم. این در حالی است که کشورهای دیگر همگی دارای چنین تقویمی هستند و تمامی هنرمندان آن کشور در آن عضوند و بر اساس آن یک هنرمند نمیتواند در طول سه ماه دوبار اجرا داشته باشد و در واقع از روی آن تقویم هر هنرمندی در یک دوره زمانی کنسرتش را برگزار و برای اجرای بعدی در نوبت تاریخی قرار میگیرد، اما متاسفانه ۴۰ سال است که وضع ایران به این شیوه است و ظاهرا همه موزیسینها هم از این شرایط راضی هستند و مخالفتی ندارند.
قطعات این اجرا با چه تفکری شکل گرفتهاند؟
طی ۵۰ سال نگاهم به موسیقی به اینگونه بود که موسیقیسازی و آوازی و سنتی و ردیفی با سازهای ایرانی در همان چارچوبها اجرا شود و گروههای ایرانی کارهای جدیدتری انجام دهند؛ همانطور که من و آقای علیزاده و مشکاتیان در سالهای گذشته در قالب گروههایی کارهای ارکسترال میکردیم. هماکنون نیز این نگاه را ادامه میدهم و در این اجرا با ادغام گروه همنوازان و بانوان شیدا یک ارکستر بزرگ تشکیل دادم و برای اولین بار طی این سه سال قطعات جدیدم را که در زمان حضورم در ایران ساختهام، اجرا خواهیم کرد. همه این آثار توسط آقای مرتضایی، نوازنده گروه برای ارکستر بزرگ تنظیم شدهاند که با خواننده جوان گروه آنها را به روی صحنه خواهیم برد که امیدوارم یک صدای جدیدی از گروه ما شنیده شود که طی ۳۰ سال گذشته شنیده نشده است.
این اجرا با کنسرتهای قبلی شما چه تفاوتهایی دارد، آیا تنها گروه، بزرگتر و قطعات جدید شدهاند؟
یکی از تفاوتهای این اجرا معرفی یک خواننده جدید به جامعه موسیقی است، چرا که ایشان صدایی بین بنان و محمودی خوانساری دارد که بسیار متفاوت است و میتواند صدایش در این عرصه که همه به تقلید از شجریان میخوانند، شنیدنی باشد.
خود به شخصه به صدای فریدونپور علاقهمند شدم و تلاش کردم که در قالب این اجرا آن را معرفی کنم چرا که چنین صدایی در موسیقی ایرانی کم است.البته شخصیت هنری و بالندگی فرهنگی او نیز در کنار صدای زیبایش یکی دیگر از دلایل راه یافتن به گروهم بود به این دلیل که برای من بسیار مهم است که خواننده علاوه بر صدای خوش، برخورد فرهنگی مناسبی هم داشته باشد.
فریدونپور نیز مانند دیگر اعضای گروههای شیدا در موسسه آوای شیدا آموزش دیده است؟
خیر. ایشان از بیرون موسسه به من معرفی شدند، اما با تست گرفتن و وارد شدن به موسسه، تجربیات خودم را به او منتقل کردم و در کلاسهای آواز و ریتم خوانی و سلفژ ما نیز شرکت کرد و هم اکنون مدت ۹ ماه است که با او کار میکنم و خوشبختانه خودش نیز در کنار خوانندگی، علاقهمند است که سواد موسیقاییاش را بالا ببرد.
با توجه به پرورش جوانان هنرمند در طول این سالها در هنرستان موسیقیتان، چقدر نوازندههای جدید وارد گروهها شدهاند و چه میزان ترکیب گروههای سهگانه تغییر کردهاند؟
در تمام دنیا به اینگونه است که هر گروه موسیقی بر پایه قدرت نوازندگانی که دارد و نیز آنهایی که به آن وارد میشوند، کار خود را ادامه دهد. حال فرقی نمیکند که ارکستر سمفونیک برلین باشد یا گلها. من نیز به خاطر علاقهای که به جوانان دارم به آنها این امکان را میدهم که از اعتبار و شهرت من استفاده کنند.
درواقع من تریبونی برای معرفی آنها میشوم که زودتر از زمان ممکن جایگاه خود را در میان مردم پیدا میکنند، چرا که اگر جوانی بخواهد در میان میلیونها مخاطب جایی برای خود در موسیقی پیدا کند باید ۲۰ سال تلاش کند، ولی یک شخصی همانند من این امکان را برایشان فراهم میکند که برای اولین بار در میان هزاران نفر هنرشان را ارائه دهند.
البته در این میان برخی از هنرجویان به خاطر سختگیریهای من یا شاید به خاطر منافع شخصیشان از گروه میروند و من نیز هیچ خردهای به آنها نمیگیرم. تا به امروز چندین نفر از اعضای ما رفتند، اما دوبرابر افراد جدید وارد شدند و این حالت رفت و آمد یک امر طبیعی است.
یعنی این که اگر به گروهی دیگر بپیوندند، شما ناراحت نمیشوید؟
نه. من معتقدم ما تعداد قابل توجهی استعداد داریم که باید در قالب گروههای مختلف کار کنند، من به شخصه توان این را ندارم که ۱۰ گروه دیگر تشکیل دهم، چرا که با این کار تمامی وقتم صرف آنها میشود و از کارهای دیگرم عقب میمانم.
در گروههای من با تمرینات هفتگی، بچهها هم از نظر نوازندگی و هم قدرت و تکنیک پیشرفت میکنند. برای مثال من یک کمانچهنواز از مازندران داشتم که به مدت سه سال با برنامهریزی من کار کرد و هماکنون به یکی از بهترین نوازندگان زن تبدیل شده است که میتواند در کنسرتها تکنوازی داشته باشد. درواقع هماکنون بانوان نوازنده در گروه ما در صف اول قرار گرفتهاند و خودشان را به عنوان تکنواز هنری مطرح میکنند.
این رفتن به نفع خود هنرجو هم هست؟
با این شیوه آموزش اگر هنرجویی در کنار من به عنوان یک فرد با تجربه قرار گیرد، پیشرفتش سریعتر است و اگر برود این روند کند میشود. البته درست است که جوانان باید در گروههای دیگر نیز کارکنند و تجربه به دست آورند، اما متاسفانه بعضا این رفتنها از روی کسب تجربه نیست و بیشتر به خاطر وعده و وعیدهایی است که گروههای دیگر برای اجرا در اروپا به آنها میدهند و از آنجا که جوانان هم بدشان نمیآید به کشورهای دیگر سفر کنند، از گروه ما میروند و با آنها همراه میشوند و در نهایت بعد از چند اجرا در مکانهای کوچک اروپا، آن جوان موزیسین به پله اول خود برمیگردد و باید از نو شروع کند.
این رفتنها فقط از سوی موسسه شما بوده و در این مدت کسی از گروه دیگری به شما ملحق نشده است؟
از آنجا که خودم به این قضیه انتقاد دارم اگر زمانی نوازنده یک گروه دیگر مثل گروه آقای علیزاده بخواهد به ما ملحق شود، من حتما با این هنرمندان تماس میگیرم و علت را جویا میشوم و در صورت عدم اشکال از سوی این عزیزان، آنها را به گروهم وارد میکنم، ولی متاسفانه بعضیها این کار را نمیکنند و حتی خوشحال هم میشوند که نوازندهای از گروه ما به آنها بپیوندد.
همیشه این مساله از سوی هنرمندان مطرح شده که نوازندگان و خصوصا خوانندگان باید با کار در گروههای مختلف تجربه کسب کنند تا به یک شیوه خاص خود در خوانندگی و نوازندگی برسند، ولی شما این موضوع را رد میکنید.
من همیشه به هنرجویانم میگویم که رفتنشان از گروه اصلا مهم نیست، بلکه تنها چیزی که در کارکردن با دیگران مهم است، تداوم کار در یک مکتب موسیقایی است.
چرا که اگر یک خوانندهای از پیش ما برود و در شیوه دیگری کار کند از آنجا که به شیوه خودش مسلط نشده نمیتواند کار شایستهای انجام دهد و این باعث لطمهزدن به کار هنریاش میشود و اعتبار ما را نیز زیر سوال میبرد، اما در مقابل اگر در همان شاخه موسیقی اصیل ایرانی حرکت کند در آن گروه به تکنیک بالایی میرسد و اعتباری نیز برای ما ایجاد میکند، اما به کرات دیده میشود که این هنرمندان جوان در جایگاه چندم گروه قرار میگیرند و یک تصنیفی را میخوانند که ارتباط زیادی با موسیقی ایرانی ندارد البته این خوانندگان شاید بیشتر به خاطر قرار گرفتن در کنار برخی هنرمندان نامی قبول میکنند که در گروهی بخوانند که این خود باعث عدم رونق کاریشان میشود.
به نظر من این عزیزان در ابتدا باید از هنرشان شناخت پیدا کنند و سپس انتخاب کنند که با چه هنرمندی و در چه سبکی بخوانند.
آیا به این خاطر است که شما برای اعضا قانون گذاشتهاید و در صورت حضور در گروههای شیدا دیگر نمیتوانند با گروههای بیرونی کار کنند؟
روند به این صورت است که تا وقتی نوازندهای به درجه تکنوازی نرسد نمیتواند درگروه دیگری حاضر شود، چرا که وقتی به این مرحله رسید همانند تکخوان میشود و میتواند به عنوان یک نوازنده برجسته در کنار دیگران قرار گیرد و افتخاری برای من شود.
من خودم از بچهها میخواهم که در صورت داشتن پیشنهاد از طرف دیگر گروهها آن را با من نیز در میان بگذارند تا با بررسی کیفی کار به آنها برای اجرا در گروه خاص جواب مثبت یا منفی بدهم چرا که این نوازنده قرار است به عنوان نمایندهای از خانواده ما در آن گروه حضور یابد و درخشیدن یا عدم درخشیدنش برای ما خواهد بود. با این صحبتها تصور زندانی کردن این نوازندهها از سوی من احساس میشود در صورتی که چنین نیست و تنها هدفم ارتقای کیفیت کار این عزیزان است.
شما سالیان سال نگاه تیزبینانهای در انتخاب هنرمندانی داشتید که در کنارتان ساز زدند و آواز خواندند. آیا هماکنون نیز این نگاه را دارید و آیا حضور جوانان در کنار شما، اعتبار هنریتان را خدشهدار نمیکند؟
من در گذشته نیز کار امروزم را انجام دادم و جوانان بسیاری را در کنارم داشتم که به بزرگان کنونی موسیقی تبدیل شدهاند. من در طول فعالیت موسیقاییام خیلی از نوازندهها و خوانندهها را معرفی کردم و در کنارم نشاندم، اما به طور کلی قرار گرفتن شاگرد در کنار استاد در تمامی دنیا به چشم میخورد.
من وقتی با شاگردانم روی صحنه میروم و گاهی هم با آنها تکنوازی میکنم به این خاطر است که جامعه میداند اینها شاگردان من هستند و قصد من حمایت از آنهاست، بر این اساس با این نگاه تمامی مردم را توجیه میکنم، ولی مسلم است کسانی که مرا با تعدادی از چهرههای معروف و بزرگ روی صحنه دیدهاند این انتقاد را دارند که چرا من با شاگردانم ساز میزنم، اما همین مردم نمیدانند که تعدادی از این استادان در گذشتههای دور نیز شرایط شاگردان کنونی مرا داشتهاند به عنوان مثال وقتی برای اولین بار من با شهرام ناظری در رادیو کار کردم جایگاهش از خوانندگان کنونی نیز نامناسبتتر بود، ولی هماکنون ایشان به یکی از برجستهترین خوانندگان موسیقی سنتی تبدیل شده است. به نظر من ما نباید جوانی خودمان را فراموش کنیم و بگوییم از ابتدا استاد بودهایم. هنرجویان کنونی من نیز همین حال را دارند پس باید دستشان را گرفت و در معرفیشان به جامعه حمایتشان کرد.
شرایط پیشرفت برای این جوانان به نسبت گذشته چگونه است؟
از بعضی جهات سختتر و از برخی لحاظ سادهتر شده است.
از لحاظ منابع آموزشی، در دسترس بودن کارهای قدیمی و پیشرفتهای فناوری کاری سهلتر شده است، اما مثل گذشته از سوی نهادهای فرهنگی مورد حمایت قرار نمیگیرند. در واقع باید این مساله را نیز در نظر گرفت که هنرمندان جوان امروز ما امکانات گذشته را ندارند، چرا که در آن زمان امکانات دولتی وجود داشت.
صدابردار، تهیهکننده، ادیتور و حتی نوار کاست رایگان بود و هنرمندان در یک محیط مجانی در حال پیشرفت بودند و از تجربیات آهنگسازان و نوازندگان خوب و طراز اول بهره میبردند و در نهایت با شوراهایی که وجود داشت از زیر ذرهبین رد میشدند و نتیجه کارشان موسیقی گلها میشد که همچنان در موسیقی ما ماندگار است، اما امروزه آن امکانات وجود ندارد و خواننده و نوازنده خودشان باید کارشان را بدون حضور هنرمندانی چون بدیعی، بنان، تجویدی، شهناز، کسایی و… پیش ببرند در ضمن باید برای یک ساعت کار در استودیو هزینههای هنگفتی پرداخت نمایند تا بتوانند ذرهای تجربه به دست آورند در چنین شرایطی که هیچ هنرمند برجستهای بالای سر این افراد نیست، خواننده خودش آهنگساز، ادیتور، تهیهکننده و… میشود و برنامههای برگزاری کنسرتش را نیز فراهم میکند.
یکی از انتقاداتی که من همیشه به کنسرتهای کنونی دارم این است که متاسفانه در شرایط امروز ما به همان سنت غلط گذشته که خوانندهها برای رفتن به یک مجلس عروسی نوازندهها را انتخاب میکردند برگشتهایم، اما اینبار دیگر به جای عروسی به روی صحنهها میروند و در مکانهای مختلف دنیا کنسرت میدهند.
در صورتی که من معتقدم خوانندگان دارای مقتضیات موسیقیدانی نیستند و همانطور که هر نوازندهای نمیتواند سرپرست گروه باشد، خواننده نیز این امکان را ندارد. در حالی که همه امروزه سرپرست و حتی آهنگساز نیز شدهاند و تصنیف هم میسازند.
من همیشه اعتراضم این بوده که هر کسی باید در تخصص خودش کار و اظهارنظر کند، چرا که انجام هر کاری در بیرون از تخصص هرج و مرجی میشود که امروزه شاهد آن هستیم.
آیا اهالی موسیقی آن طور که باید در جامعه مورد حمایت قرار میگیرند؟
متاسفانه ما موسیقیدانها با توجه به زحمتی که میکشیم و وقتی که صرف هنرمان میکنیم از کار یک جراح و پزشک متخصص بیشتر است، نوع نگاه جامعه و متولیان امر به این دو قشر کاملا متفاوت است.
در صورتی که باید با یک هنرمند بزرگ برخورد بزرگمنشانه صورت گیرد، چرا که وقتی انسانی در هر ژانری از علم و فرهنگ و هنر بزرگ است باید دولت نیز آن را بزرگ بداند، اما متاسفانه در ایران به آدمهای بزرگ، کوچک نگاه میشود که من صددرصد با آن مخالفم.
هماکنون گرایش به سمت آموزش موسیقی بسیار خوب است، اما متاسفانه ما خروجی خوبی از این همه مراکز آموزشی نداریم؟
هماکنون شرایط برای آموزش در ایران خوب است و مشکلی از نظر پیشرفت زیر نظر استادان برجسته وجود ندارد، اما برای به فعل درآوردن این جوانها شرایط مناسب نیست. ما توان نهفته خوبی در همه مسائل داریم که یک مقدار از این موارد در بخش علمی بالفعل شدهاند که در بخش هنری باید این اتفاق بیفتد چون ما در این زمینه حرف گفتنی نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا داریم که باید زده شود.
سالها پیش با آمدنتان به ایران عنوان کرده بودید که قطعات جدیدتان را با تاثیر از فضای اجتماعی ایران ساختهاید حتی یکی از آثارتان را هم در ایران و هم در خارج نوشتهاید، در این مورد توضیح دهید؟
شما وقتی به عنوان یک موجود زنده در خارج از کشور زندگی میکنید. مناسبات، روابط اجتماعی و احساسات و برخورد فلسفیتان با هنر تا حدود زیادی تابع تاریخ آن کشور میشود و وقتی به اقلیم خودتان بر میگردید تمامی موارد تغییر میکند و کشورتان را دوباره حس میکنید من در این فاصله زمانی هیچ وقت خودم را سانسور نکردم و میگذارم در عواطف موسیقایی تاثیرات نقش خودش را داشته باشد، چرا که نتیجه این تاثیرات بازتاب خوبی دارد.
من در این مدت برای این عواطف و احساسات در زمینه آهنگسازیام تصمیم نگرفتم و آنها را آزاد گذاشتم که خودش پیش رود. در این صورت هر ملودی و ایدهای که به ذهن من میآید خودبهخود متاثر از آن تاثیرات خواهد بود.
قطعاتی که در این کنسرت اجرا میکنم را طی یکسال اخیر ساختهام و طبیعتا احساسم نسبت به گذشته تغییر کرده و بیانم به فضای زندگی و زیست من در اینجا برمیگردد که کاملا هم در ملودیسازی من محسوس است.
شما سالهای زیادی را در خارج از کشور زندگی کردید، اما تاثیرات موسیقی غربی هیچگاه در آثارتان دیده نمیشود در حالی که بسیاری از هنرمندانی که در ایران زندگی کردهاند تحت تاثیر این نوع موسیقی، اثر ساختهاند.
سازهای ایرانی که موسیقی دستگاهی را میتوان با آن اجرا کرد خودشان سنت دارند و باید صدای خودشان را در آن محدوده صدایی که برایش تعریف شده، تولید کنند. من به شخصه به این سنت احترام میگذارم و مدعی این هستم که یک گروه ایرانی با سازهای ایرانی دارم که در آن ارزش سازها را به گوش مردم میرسانم. در کنار آن یک قسمت از کار من معطوف به سازهای ایرانی، ولی با یک نگاه دیگر است.
یکی دیگر از توجهات من در موسیقی این است که با سازهای غربی، موسیقی ایرانی بسازم. درواقع سازهای غربی خودشان دارای ابعاد خاص صوتی هستند و تعریفی خاص برای خودشان دارند. به طور کلی من در سه زمینه کار کردم.
یکی ساخت موسیقی با سازهای ایرانی یعنی نعل به نعل با سازهای ایرانی موسیقی دستگاهی خودمان را اجرا کردم که نمونه بارز آن آلبوم «به یاد عارف» است، یک زمینه دیگر استفاده از سازهای ایرانی با برداشت جدید در موسیقی که نمونه آن «شب نورد»، «بانگ نی» و «ایران ای سرای امید» است. من در این آثار بعضا از سازهای دیگر نیز بهره بردم که میتوان به استفاده از ساز نی در جایگاه شیپور و نیز طبل ارتش اشاره کرد.
یک زمینه دیگر کار با ارکستر بزرگ و سازهای غربی همچون ارکستر گلها بود که در این بخش نیز میتوان به «داروک» و «در این سرای بی کسی» اشاره کرد. در واقع این سه خط هنری همیشه در زندگیام بوده و هیچگاه آنها را با هم ادغام نکردهام مانند امروزه که در گروههای سهگانهام هر کدام خطمشی خودشان را دارند.
چقدر اعتقاد به نوآوری در موسیقی ایرانی دارید؟
من از آثار هنرمندانی که کار جدید انجام میدهند و کارشان تعریف خوبی در فرهنگ ایرانی دارد، استقبال خوبی میکنم.
به نظر من آقای علیزاده در ساخت آثاری چون حصار، شورانگیز و… فوقالعاده عمل کردند، اما اگر همین آهنگساز در یک برههای موسیقی بسازد که نگاه، رنگآمیزی، اصالت و ارزشهای ایرانی کمی داشته باشد، کارش بسیار بیهوده خواهد بود، چرا که من معتقدم در انجام هر کار نویی باید اصالتها و ارزشهای موسیقی دستگاهی حفظ شود.
اما متاسفانه هماکنون بسیاری از آثاری که ساخته میشوند در قالب موسیقی دستگاهی نیست و هنرمندان به نوعی به موسیقی مقامی روی آوردهاند که این به نظرم برگشت به عقب است. چرا که ما ابتدا موسیقی مقامیداشتیم و بعد از آن به موسیقی دستگاهی رسیدیم و نباید با گذشت ۴۰۰ سال دوباره به موسیقی مقامی برگردیم و باید به جای برگشت به گذشته به سمت جلو حرکت کنیم.
چرا هیچگاه در ساخت آثارتان از موسیقیهای محلی خصوصا موسیقی محلی منطقه خودتان استفاده نکردید؟
من وارد موسیقیای که نمیشناسم، نمیشوم. ولی اگر از آن شناخت کافی داشته باشم استفاده میکنم و معتقدم که نتیجه خوبی هم خواهد داشت.به نظر من موسیقی مقامی و محلی متعلق به مناطق است و کسانی باید از آنها استفاده کنند که در آن مناطق حضور دارند.
برای مثال مردمان خراسان میتوانند از موسیقی منطقه خودشان بهره ببرند، اما از آنجا که من شناختی در این باره ندارم به این ژانر ورود پیدا نمیکنم. حتی در خارج از ایران هم که بودم طی ملاقات با شجاعت حسینخان میتوانستم کنسرتهایی با ایشان داشته باشم، اما از آنجا که شناخت کافی روی موسیقی هند نداشتم و از طرفی او نیز از موسیقی دستگاهی ما اطلاعات کافی نداشت هیچگاه این کار را انجام ندادیم. من معتقدم نمیشود فرهنگها را در هم تلفیق کرد بدون اینکه شناختی از آنها داشته باشیم.
من به عنوان یک موزیسین ایرانی که در خارج زندگی میکردم همیشه این وظیفه را داشتم که موسیقی دستگاهی و ادبیات ایران را معرفی کنم تا مردمان آن سرزمینها متوجه هنر وطن من شوند.
بداهه نوازی و تکنوازی از ستونهای اصلی موسیقی سنتی هستند، اما در شرایط کنونی و با توجه به اجراهای متعدد موسیقی سنتی بسیاری از مردم و حتی جوانان دیگر حوصله گوش کردن به این بخش از موسیقی را ندارند.
به نظر من اینها همه تبلیغات منفی است، چرا که ما هم اکنون چندین هنرستان موسیقی و دانشگاه و حتی مراکز آموزشی داریم که در زمینه پرورش موسیقی سنتی عمل میکنند و خروجی این مراکز همه نمایندههای موسیقی ایرانی هستند. من معتقدم مردم عادی هم در این میان فرهنگشان را آن طور که دوست دارند میشنوند.
شاید شجریان و بنان گوش نکنند، اما به جایش افتخاری و ایرج میشنوند که بازهم موسیقی دستگاهی است پس همه به نوعی موسیقی خودمان را گوش میکنند. همین الان اگر من در ورزشگاه آزادی نیز کنسرت دهم همه ظرفیت آن پر میشود و این خود نشان از استقبال و علاقه مردم ازموسیقی سنتی دارد.
مکتبخانه میرزا عبدالله که به هنرستانی بزرگ تبدیل شده در آینده چه راهی را برای پرورش جوانان در پیش دارد؟
این خود یک هنرستان بزرگ موسیقی است و قصد داریم کاملا تخصصی در آن حرکت کنیم و با استعدادیابی افرادی وارد شوند که واقعا علاقهمند این هنر هستند بر این اساس قصد دارم طی سفر به سراسر ایران استعدادهای پنهان را شناسایی و بهترینها را برای حضور در هنرستان انتخاب کنم و با ایجاد شرایط لازم و کار طی مدت پنج سال، بهترین موزیسینها را به جامعه معرفی کنم.
چه برنامههای موسیقایی در دست دارید و آیا قصد دارید بااین گروه در خارج از کشور نیز کنسرتهایی را برگزار کنید؟
من هماکنون پنج قطعه از گذشته بر اساس اشعار معاصر دارم که بعد از داروک شکل گرفتهاند، ولی تا به حال فرصت نکردهام روی آنها کارهایی انجام دهم و به مرحله اجرا برسانم، اما قصد دارم هرکدامشان را به هنرمندانی چون فخرالدینی، دهلوی، پژمان، روشن روان و کامکار برای تنظیم بدهم.
من همچنین دو پروژه عظیم بینالمللی در دست دارم که یکی اجرای موسیقی ایرانی در کشورهای عضو اکو و در انتها در تختجمشید و دیگری کار روی اشعار مولاناست که البته من بخشی از این پروژه را در آمریکا با حضور نوازندگانی از پاکستان، هند، افغانستان و آمریکا و… انجام دادم که متاسفانه به دلیل هزینههای هنگفت به سرانجام نرسید که امیدوارم بتوانم در آینده آنها را عملی کنم.
در کنار تمامی این کارها، در مسیر برگزاری کنسرت در خارج از کشور هم با گروههای شیدا هستم که البته چندی پیش ۱۲ اجرا در آمریکا داشتیم که به دلایلی برگزار نشد، اما امسال نیز برنامههایی از این دست خواهیم داشت. همچنین ارکستر سمفونیک لسآنجلس نیز از من برای اجرا در عید نوروز دعوت کردهاند که به عنوان سولیست در کنار آنها خواهم بود.