با کورش تهامی بازیگر نقش عباسمیرزا در سریال تبریز در مه
من ژست و حالت ثابتی را برای عباسمیرزا انتخاب کردم و سعی کردم آن را در بیشتر اوقات حفظ کنم. مگر در مواقعی که خبرهای ناگواری به او میرسید یا اتفاقات بدی برای او میافتاد. به غیر از این لحظات عباسمیرزا آدم….
نقشهای بیهدف را نمیپسندم
کسانی که این شبها سریال تبریز در مه را دنبال میکنند میدانند که کورش تهامی در این سریال در نقش محوری عباسمیرزا ظاهر شده است. تهامی در چند سال اخیر حضور پررنگی در مجموعههای تلویزیونی داشته و در سریالهای مشق عشق، زیرتیغ، ساعت شنی، خستهدلان و ملکوت بازی کرده است.
در کارنامه حرفهای این بازیگر ۳۹ ساله همچنین فیلمهای سینمایی برف روی شیروانی داغ، این زن حرف نمیزند، شبانه، به رنگ ارغوان، از دوردست، سرگیجه، نسل جادویی، شراره و دفتری از آسمان به چشم میخورد.
او دانشآموخته رشته بازیگری تئاتر است. با او به بهانه پخش سریال تبریز در مه و ایفای نقش عباسمیرزا همصحبت شدیم.
پیش از تبریز در مه در چه سریالهای تاریخی دیگری بازی کردهاید؟
پیش از این در مجموعههای مریم مقدس، آشیانه سیمرغ (شهرام اسدی) و ملاصدرا بازی کرده بودم. اگر تاریخ را متون کهن در نظر بگیریم این سریال چهارمین کار تاریخی من است. در این سریال شخصیت عباسمیرزا خیلی برایم مهم بود. احساس کردم میتواند یک تجربه سخت اما جدیدی در کارنامهام باشد.
تبریز در مه اولین همکاری شما با محمدرضا ورزی محسوب میشود. این نقش چطور به شما پیشنهاد شد؟
آقای ورزی برای این نقش به دنبال بازیگر بودند. برایشان اجرای این نقش خیلی مهم بود. من از سوی محمدرضا شریفینیا به ورزی معرفی شدم. همان طور که میدانید محمدرضا شریفینیا نقش فتحعلی شاه، پدر عباسمیرزا را بازی میکند. من پیش از این در سریال ملکوت در کنار او بازی کرده بودم. قبل از این که جلوی دوربین برویم با هم تمرینهای خوبی داشتیم. جلوی دوربین هم بده و بستانهای خوبی پیش میآمد.
معمولا محمدرضا شریفینیا در سریالهایی که حضور دارد علاوه بر بازیگری در حوزههای دیگر هم به کمک گروه تولید میرود. نقش او در ساخت این سریال چقدر بود؟
یکی از کارهایی که آقای شریفینیا انجام میدهند کستینگ (انتخاب بازیگر) است. اما به طور اخص در سریال تبریز در مه آقای شریفینیا کار انتخاب بازیگر را انجام نمیدادند. فقط پیشنهادهایی داشتند. وقتی با ورزی صحبت کردم او گفت ما از قبل هم به شما فکر میکردیم. شریفینیا انگیزه ورزی را تقویت کرد.
در این سریال شما نقش اصلی و محوری را بازی میکنید. این مساله چقدر در پذیرفتن نقش برایتان اهمیت داشت؟
من دوست دارم نقشی را بازی کنم که تاثیری در روند کار داشته باشد. من بارها گفتهام که نقشهای اصلی بیهدف را اصلا دوست ندارم. بعضی از نقشهای اصلی از اول تا آخر حضور دارند اما هیچ تاثیری ندارند. یا آن قدر منفعل هستند که فقط حضور دارند. من این نقشها را دوست ندارم. دوست دارم نقشهایی را بازی کنم که در پیشبرد اثر تاثیرگذار باشد. ممکن است یک نقش اصلی نباشد اما ماندگار باشد.
تا حالا بیشتر در نقشهای اصلی بازی کردهام. خوشبختانه این نقشها بیهدف نبودهاند.
زمان اکران فیلم به رنگ ارغوان در مصاحبهتان به واژه پاتکس اشاره کردید. یعنی اتفاقاتی که برای شخصیت افتاده و ما آن را نمیبینیم. در اجرای نقش عباسمیرزا چقدر به این نکته توجه داشتید؟
من وقتی نقشها را میخوانم عادت دارم آنها را از وجود خودم عبور بدهم. در رابطه با عباسمیرزا هم این کار را کردم. در همان مدت کوتاهی که فرصت داشتم از عباسمیرزا شناخت پیدا کنم، به یک سری دریافتهای شخصی رسیدم. سعی کردم استنباط شخصی خودم را در اجرای نقش لحاظ کنم. نوع نگاه کردنها، ایستادنها، ژست گرفتنها، نشستنها و راه رفتنهای او را پیشبینی کردم. برخورد او با آدمهای خودی و غیرخودی متفاوت است. این چیزها در متن وجود نداشت. من با تبادلنظر با خود کارگردان به این چیزها رسیدم. اینها پاتکسها هستند. وقتی متن را میخواندم احساس کردم که اینجا من باید چنین حس و کنشی داشته باشم.
به عنوان مثال در ایستادنهای عباسمیرزا چه نکاتی را رعایت کردید؟
من ژست و حالت ثابتی را برای عباسمیرزا انتخاب کردم و سعی کردم آن را در بیشتر اوقات حفظ کنم.
مگر در مواقعی که خبرهای ناگواری به او میرسید یا اتفاقات بدی برای او میافتاد. به غیر از این لحظات عباسمیرزا آدم شق و رقی بود. خیلی سعی کردم حالت ایستایی را در عباسمیرزا ارائه کنم. وقتی داستان جلو میرود او دچار بیماری میشود. اما با وجود این تمام تلاشم را کردم که این آدم خیلی قائم به ذات نشان داده شود. او میخواهد خودش همه کارها را انجام بدهد.
به لحاظ حسی سختترین سکانسی که بازی کردید کدام بود؟
هر چقدر داستان جلوتر میرفت ایفای نقش عباسمیرزا سختتر میشد. آدمهایی که عباسمیرزا به آنها علاقه داشت بر اثر بیماری یا جنگ میمیرند و از دنیا میروند. فراغ این آدمها روی روحیه عباسمیرزا تاثیر منفی میگذارد. او هر بار خبر مرگ یکی از عزیزانش را میشنود واکنش متفاوتی را نشان میدهد. عباسمیرزا یک شخصیت دلاور و حماسی و جنگاور بوده است. من سعی کردم در واکنشهای حسیام این نکته را نشان بدهم. ضمن این که عباسمیرزا آدم مقتدری بوده و نباید جوری بازی میکردم که اقتدارش شکسته شود.
یک بار در گفتگو با روزنامه جامجم اشاره کردید که دوست دارید نقشهای پیچیده را بازی کنید. آیا شخصیت عباسمیرزا پیچیدگیهای مورد علاقه شما را داشت؟
عباسمیرزا پیچیدگی خاصی ندارد. او مدام داشته به این فکر میکرده که ایران را از حضور آدمهای بیگانه و استثمارگر پاک کند. او سیاستهایی در رابطه با جنگهایش داشته است. زندگیاش در برخورد با سپاهیانش خلاصه میشود. پیچیدگی شخصیتی خاصی نداشته است.
در اجرای نقشهای تاریخی دو نظریه وجود دارد. برخی میگویند بازیگر و فیلمنامهنویس باید کاملا به تاریخ وفادار باشند و برخی معتقدند این دو میتوانند از تخیل خودشان برای جذابتر کردن محصول نهایی استفاده کنند. شما کدام نظریه را بیشتر میپسندید؟
به نظر من با احترام گذاشتن به اصل تاریخ و خارج نشدن از چارچوبی که وجود دارد میتوانیم تاریخ را دراماتیزه کنیم. میتوانیم تاریخ را در دل چیزهایی که واقعیت نداشته بگنجانیم. ولی باید به چارچوب واقعی که وجود داشته احترام گذاشت. این یکی از اصول کارهای نمایشی تاریخی است.
در مورد شخصیت عباسمیرزا به چه جمعبندی رسیدید؟
در این سریال به جزییات ریز زندگی عباسمیرزا اشاره نشده است. آقای ورزی در این سریال نویسنده هم بودند و به خیلی چیزها دقت کردند. به هر حال طبیعی است که یک چیزهایی هم از زندگی عباسمیرزا حذف شود. البته این چیزها به داستان ما ضربه نمیزند و موقعیت تاریخی او را زیر سوال نمیبرد.
برای آنکه به قول خودتان از چارچوب تاریخ خارج نشوید چه تحقیقاتی انجام دادید؟
من برخلاف میل باطنیام فرصت این کار را پیدا نکردم. این شخصیت در طایفه قاجار آدم محبوبی بوده است. با توجه به فرصت محدودمان نتوانستم آن جور که دلم میخواهد تحقیقات انجام بدهم. من به یک سری راهنماییهای آقای ورزی بسنده کردم. در طول کار از او زیاد سوال میپرسیدم. دو دل بودم که وارد این کار بشوم. آقای ورزی به من گفت تا جایی که بتوانم به تو کمک میکنم. همان طور که میدانید رشته تحصیلی این کارگردان تاریخ است. او گفت تو را راهنمایی میکنم تا بتوانی به این شخصیت برسی.
آیا ماجراهای کتفان یا همان زن تاجیکی که با یکی از سرداران ازدواج میکند در تاریخ آمده است؟
دروغ چرا من این نکته را نمیدانم. شاید بوده و شاید هم نبوده. به نظر من خیلی سکانسهای خوبی درباره شخصیت کتفان نوشتهاند. در آن قسمتها تعلیق خوبی به وجود آمد.
عباسمیرزا به خاطر یکی از سرداران خودش ایثارگری انجام میدهد. من خودم قسمتی را که این دو آدم را به هم میرساند خیلی دوست داشتم. او میخواهد سردارش به خواستهاش برسد.
اما یکی از انتقادات منتقدان این است که در این قسمتها ریتم سریال کند میشود. یعنی روایت از زندگی سیاسی عباسمیرزا دور میشود و به مسائل شخصی او میپردازد.
به هر حال یک سریال ۳۰ قسمتی باید فضاهای جذاب هم داشته باشد. اگر بخواهد همهاش صحنههای سیاسی و جنگی داشته باشد مخاطب عام خودش را از دست میدهد.
کارگردان باید یک زیرکی و ریز بینی داشته باشد که بحثهای فرعی را وارد داستان کند. این طوری متن از یکنواختی و خشکی در میآید.
در کتاب ما چگونه ما شدیم (صادق زیباکلام) آمده عباسمیرزا یکی از اولین افرادی بوده که به دنبال دلایل عقب ماندگی ایران در دوره قاجار رفته است. یعنی یکی از اصلاحگران زمان خودش بوده است. به نظر شما در این سریال چقدر به این نکته توجه شده است؟
چند سکانس در این رابطه داریم. در قسمتهای گذشته یک سکانسی داشتیم که عباسمیرزا را با وزیر آذربایجان (با بازی جمشید مشایخی) میبینیم. او میگوید من یک سری کتاب به زبان خارجه جمعآوری کردم. دلم میخواهد این کتابها را متخصصان ترجمه کنند تا بفهمیم در دنیا چه میگذرد.
در دو سال گذشته سریالهای خستهدلان و ملکوت از شما پخش شد. در فیلمهای به رنگ ارغوان و برف روی شیروانی داغ هم حضور داشتید. پرکار شدنتان اتفاقی است یا نتیجه تصمیم شخصیتان؟
برخی از کارها وقتی ساخته میشوند یک زمان نامعلومی را برای پخش طی میکنند. بعضی از کارها در نوبت پخش قرار میگیرد. بعضی وقتها سه تا فیلم و سریال از یک بازیگر همزمان با هم پخش میشود.من فیلم نسل جادویی را چند سال پیش بازی کردم که امسال به جای اکران عمومی به شبکه خانگی آمد. به رنگ ارغوان چند سال توقیف بود و امسال به روی پرده رفت. در فیلم آن مرد آمد (بهمنی) بازی کردهام که بعد از چند سال هنوز اکرانش معلوم نیست. بنابر این پخش یک باره چند تا کار ممکن است این ذهنیت را به وجود آورد که من پر کار شدهام.
از کارنامه حرفهایتان پیداست که به سینمای موسوم به مخاطب خاص تعلق خاطر بیشتری دارید. درست است؟
من خودم سینمای متفاوت را دوست دارم. دلم میخواهد در فیلمها و سریالهایی بازی کنم که حرفی برای گفتن داشته باشند. میخواهم تماشاگر با ژانر جدیدی آشنا شود و نوع جدیدی از سینما را درک کند. دوست دارم سلیقه مخاطب از یکنواختی خارج شود و ارتقا پیدا کند.
حالا فکر میکنید این حرف کلی در سریال تبریز در مه چه باشد؟
حرف کلی این سریال نمایش همبستگی مردم در جهت پیشبرد اهدافشان است. هدف این بوده که بخشی از تاریخ ورق بخورد تا مخاطبان از آن عبرت بگیرند.
میگویند تصویربرداری کار خیلی سریع انجام شد. درست است؟
حدود ۷ ماه تصویر برداری اش طول کشید. کسانی که کار را میبینند باور نمیکنند که در این زمان ضبط شده باشد. فکر میکنند تصویربرداریاش بیشتر طول کشیده است.